فدای اونکه . . .
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑


برای عاشقی دیره

ولی باز دست تقدیره

تا دستامون نره بالا

جایی بارون نمیگیره

دلی که دادمش دستت

دیگه از زندگی سیره

نیومد ٬ وقتی ام اومد

فقط گفت که داره میره

نگفتم من خداحافظ

آخه قلبم هنوز گیره

بدون این قلب دیوونه

دیگه محتاج زنجیره

بمون این زخم رو بدتر کن

عجیب محتاج شمشیره

بریزم اشکام رو شاید

آخه این آخرین تیره

نگی تو اونی که رفته

وجودش غرق تقصیره

فدای اونکه تو خوابم

منو تحویل نمیگیره . . . |


می دونم

زندگی پر از سواله می دونم

رسیدن به تو خیاله می دونم

تو میگی یه روزی مال من میشی

اما موندنت محاله می دونم

تو میگی شبا دعامون میکنی

چشمه چاهت زلاله میدونم

توی آسمون سرنوشت ما

ماه کامل هم هلاله می دونم

تو میگی پرنده شیم بریم هوا

غصه ما دوتا باله می دونم

چشم من پر از غم نبودنت

دل تو پر از ملاله می دونم

طاقتم دیگه داره تموم میشه

صبر تو رو به زواله می دونم

آره میری و نمیپرسی که این

دل عاشق در چه حاله ٬ می دونم

 

"مثل همیشه"

سرور شعر من سلام چگونه اید خوش می گذره؟

ببخشیدا بازم شبا میرید کناره پنجره؟

ستاره ها که در میان شما می رید نگاه کنید؟

اون ستاره پر نور رو بازم می رید صدا کنید؟

کتاب حافظ می ذارید پایین تخت کنارتون؟

فال می گیرید هنوز واسه مهر و وفای یارتون؟

از من بیچاره چیشب یه وقتایی یاد می کنید؟

بازم سر دیوونگی هام داد و فریاد می کنید؟

حتمآ خوبید وگر نه به خیال من سر می زدید

یه سر به این خرابهء بی در پیکر می زدید

به سنت قدیمیا واسه شما زدم به چوب

الهی که همین جوری باشید همیشه خوب خوب

من چی بگم واسه شما فرقی نداره خبرم

همون جور عاشق شمام همون جوریدر به درم

 به اب اتیش می زنم تا شبا خوابم ببره

اما نمیشه فکرتون از این چیزا قوی تره

این افتخار واسه من بیدار باشم واسه شما

فقط یه مشکلی که هست شما کجا و من کجا

عکستون با اجازه دادم یه نقاش بکشه

اون که ازش برنمیاد ااما نه ای کاش بکشه

اگه کشید قاب می کنم میذارمش بالا سرم

عکس شما رو می ذارم لای گلای دفترم

راستش می ترسم عکستون بیرون بمونه سوز بیاد

نقاشی اما بهتره سرما نمی خوره زیاد

حتمآ الان می خندید و می گید عجب دیوونه ای

هر جوری که شما بخواید بدون هیچ بهونه ای

عاقل بودم فایده نداشت گفتم شاید دیوونه شم

شاید واسه یه بار شده قبول کنید بیاید پیشم

جسارته شما که نه خیالتونم کافیه!

این علامت تعجبه پاک نمی شد اضافیه

پریشبا سوز می اومد پنجره رو بسته بودم

از دست هرچی ادمم تو دنیا هست خسته بودم

درد دلم شروع شد عکستون اومد روبه روم

داشتید بهم گوش می دادید این یعنی اوج ارزوم

عجب شبی ابری زد و یه کم گذشت بارون گرفت

ابر چشام این فرصتو دید و دوباره جون گرفت

من بودم عکس شما یه عالمه رویای خیس

انگار یکی بهم می گفت هر چی می بینی بنویس

دستای من نمی تونست حتی مداد نگه داره

فقط یادم میاد نوشت شما رو خیلی دوست داره

این جور نگاهم نکنید مگه شما دل ندارید

خودتونو واسه یه بار شده جای من بذارید

شما نمی ذارید اگه بذاریدم نمی تونید

عاشقی که این جوری نیست یه طعمیه نمی دونید

یه وقتی تو هین نباشه اینو نگفته من ردم

اصلا به قول خودتون یه جوری ام اصلا بدم

حق با شما ست خوب بگذریم سرده هوا زمستونه

کاش کسی باشه روتونو شبا تا صبح بپوشونه

مراقب چشمای ناز و روی ماهتون باشید

ببخشیدا مراقب طرز نگاهتون باشید

اگه میشه دیگه شبا نرید کنار پنچره

لطفا بذارید واسه بعد تا که زمستون بگذره

توقع جوابی نیست هر جور باشید که راحتید

فکر شو اصلا نکنید که این روزا تو غربتید

من قول دادم اگه بیاید شما رو اذیت نکنم

حتی دیگه تو نامه هام با شما صحبت نکنم

اما حالا دور بودید باید یه نامه می دادم

قبول نباید اینقدر اون ادامه می دادم

فدای اون لحظه ای که نامه رو بازش بکنید

خوش به حالش اونو دارید ناخواسته نازش می کنید

زمستون یه سال سرد شبی که غم داره هوا

هیچکی نمی دونه چقد می خوامتون به جز خدا

 

 

تو مث اونا نباش"

تو مث اونا نباش اونا مارو دوست ندارن

تو اطلقشون گل مصنوعی بیشتر می ذارن

تو مث اونا نباش چون زیر بارون نمی رن

مث لیلی نمی شن تو خواب مجنون نمی رن

تو مث اونا نباش اونا واسم بد بودن

اونا مث نقش معبدا واسم مقدس نبودن

تو مث اونا نباش اونا وفادار نبودن

محض خاطر کسی هیچ شبی بیدار نبودن

تو مث اونا نباش اونا فقط یه خاطرن

از اونا که موندن اما خیلی دوس دارم برن

تو مث اونا نباش اونا شقایق نمی شن

اونا نقش عاشقو دارن و عاشق نمی شن

تو مث اونا نباش اونا بهم راس نمی گن

 به دل دیوونه هر چی که دلش خواس  نمی گن

تو مث اونا نباش اونا شکستن بلدن

به حساب خودخواهیم نذار ولی اونا بدن

تو مث اونا نباش اونا که اینجور نبودن

اونا انقد از من و ارزوهام دور نبودن

تو مث اونا نباش اونا ازم جدا شدن

بی دلیل شکستن و رفتن و بی وفا شدن

تو مث اونا نباش مث همین حالات بمون

خیلی اروم زلال با وفا و مهربون

بذار رویاهام تو رو همیشه تزیین بکنن

از روی نت تو خوبیارو تمرین بکنن

تو مث اونا نباش اونا مث تنگ بودن

مث جدولایی که حل نمی شن گنگ بودن

تو مث اونا نباش اونا فقط لحظه بودن

مث اون چراغی که یه وقتایی سبزه بودن

تو مث اونا نباش اونا یه وقت گم می شدن

توی ذهن من یه وقتایی توهم شدن

تو مث اونا نباش اونا فقط رد می شدن

واسه دوست داشتن ادمم مردد می شدن

تو مث اونا نباش اونا پرن فراونن

 سر حرف خودشونم نمی تونن بمونن

تو مث اونا نباش چون اونا شفاف نبودن

مث اب که عکسس ماه بیفته توش صاف نبودن

تو مث اونا نباش اونا تو این شهر بودن

اما با دنیایی ارزوی من قهر بودن

تو مث اونا نباش اونا یه جور رنج بودن

مث مهره های مات شطرنج بودن

تو مث اونا نباش تا این چشات باز نشه خیس

بگو مثل اونا نیستی هم بگو هم بنویس

 

دلم می خواد

دلم می خواد که پیشتون یه روزی زانو بزنم

شما تو قایق بشینید من ولی پارو بزنم

دلم می خواد یه روزی که رد می شد از تو کوچمون

فقط بذارید بیام و کوچه رو جارو بزنم

دلم می خواد خودم بیام اسفندو کندر بیارم

دور ضزیح چشماتون گلای شب بو بزنم

دلم می خواد ناز کنید و طبق طبق من بخرم

ساز دل دیوونمو با تارای مو بزنم

گیسوی نازتون مث شبای یلدا می مونه

کاش بذارید فقط یه دور تو شب گیسو بزنم

نمی ذارید دست کسی به گونه هاتون بخوره

تو این میون دس به اونا کاش من ترسو بزنم

اسمتونو دادم یکی با خط خوش تو شهر نوشت

خودم می خوام برم اونو رو خط بازو بزنم

می خوام یه صندوق بسازم برای عکسای شما

یه قلب غرق خون روان با چوب گردو بزنم

شما که خورشیدید و ما از چشاتون نور می گیریم

یه بار بهم نگاه کنید تا عمری سو سو بزنم

یه ایه قرانو دادم قاب کنن و بیارمش

پیش چشاتون واسه ء دوری جادو بزنم

ببخشید اما چشماتون یه رنگیه مثل عسل

من دیوونه می خوام امشب دیگه به کندو بزنم

خب اگه امری ندارید دیگه مزاحم نمی شم

فقط می خواستم یه سری به چشم اهو بزنم

 

"به تو که موندگاری"

توی قفس نشستن بازم دو تا قناری

یاد تو افتادم و اون عکس یادگاری

یادت می یاد می گفتی برای من می میری

خدا رو شکر زنده ای اما دوستم نداری

قناریا می خونن واسه دل من وتو

تو لحنشون چه پیداست قصه ی بیقراری

تو قفسن ولیکن یه کم بازم می ترسن

یه وقتی از راه بیاد پرنده ی شکاری

شکاری مثل خودت که اومدی سراغم

منو نشونه رفتی با تیرکمون زاری

گفتی یه عصر پاییز که برگا سرخ و زردن

می ریم کنار دریا می ریم قایق سواری

حالا چقد گذشته از اون روزهای رنگی

سختته دیگه انگار اسم منم بیاری

قرار اخر ما یه روز پاییزی بود

مونده هنوز روی پنچ این ساعت دیواری

دلم می خواد بدونم کی تو رو جادو کرده

عاشق بودی و حالا ازم شدی فراری

هیزم ارزوها دیشب دیگه تموم شد

خودم با دستام اونو ریختم توی بخاری

گفتی که هر چی دادی پس می فرستم برات

به من نده عزیزم بریز تو اب جاری

راستی یادت هست داره دوم اذر میشه

اون روز اشنایی چه روز ناگواری

بعد خدافظیمون یه سر میرم تا دریا

اون طرفا پیامی نامه ای چیزی کاری؟

هر جا که غصه باشه من نشونیم همون جاست

دلت بگیره راحت با من قرار می ذاری

برای اخرین بار قبل از خدا نگهدار

برات دعا می کنم خوش باشی و بهاری

اگر دلت رو تقدیر خدا نکرده شکست

بدون همیشه منو تا ته دنیا داری

مواظب خودت باش دیگه سفارشی نیست

از منی که شکستم به تو که موندگاری

 

 

اخرین پناه"

تو چشات باید شنا کرد مث دریا

تو رو خوب باید شناختت مث زیبا

شعر تو باید طلا کرد مث پاییز

شبتو باید دراز کرد مث یلدا

تو نگات میشه سفر کرد مث مجنون

دلو میشه دربه در کرد مث لیلا

عشق تو رن همون بوته ی یاسه

که همش قد می کشه زود میره بالا

تو مقدس و زلالی مث سوگند

روشن و غرق امیدی مث فردا

تو سفیدی مث برفای زمستون

تو وسیعی مث جنگل مث صحرا

پر التماسمو تو نمی دونی

پری از ولی اگر نمی شه اما

قبله ی اول و اخرم چشات

چه کنارم باشی و چه اون ور دنیا

مث سمفونی مث نت پر رازی

مث برف اول ژانویه زیبا

رفتنت یه طعمیه شبیه مردن

موندنت یه رنگیه شبیه رویا

تو رو به خدا قسم دیگه سفر نه

لااقل اگه می ری نرو تو تنها





:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار مریم حیدرزاده , ,
:: بازدید از این مطلب : 1390
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : جمعه 6 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: